www.iiiWe.com » هنر معماری با کاغذ

 صفحه شخصی حسن ابراهیمی   
 
نام و نام خانوادگی: حسن ابراهیمی
استان: مازندران - شهرستان: بابلسر
رشته: کارشناسی معماری
شغل:  دانشجو
شماره نظام مهندسی:  ندارمه
تاریخ عضویت:  1390/03/27
 روزنوشت ها    
 

 هنر معماری با کاغذ بخش معماری

14
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)

یکی از زیبا ترین هنرهای جهان هنرمعماری که تو هر نقطه جهان میشه دید از دیوار چین بگیر تا پیزای ایتالیا، اما این تصاویر آثار خاق العاده یه هنرمند آمریکایی که اینارو با کاغذ روی فحم درست کرده،خانم کریستینا لیهان تو رشته معماری از دانشگاه فلوریدا فارغ التحصیل شد بعد توکشورهای انگلیس، فرانسه، ایتالیا مشغول به کار شد اما خیلی زود متوجه شد که توزندگی نیاز به تنوع و خلاقیت بیشتری داره، بخاطر همین سعی کرد هنر خودشو بشکل هنرهای دستی نشون بده.


 او اول از مکانهای زیبا عکس میگیره بعد اونا رو روی یه فحم باوسعت بیشتری میکشه و ریزکاریها و جزئیاتشو رو کاغذ برش میده بعد از اینکه تمام قسمتا رو برید اونوقت مثل پازل همه رو به هم میچسبونه. لیهان میگه هر کدوم از این تابلوها نزدیک به ۵۰ ساعت طول میکشه که تموم بشه.











ترجمه : مهدی رحیمی



منبع :




 



چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 09:56  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 21:39 چهارشنبه 11 مرداد 1391
1
 مائده علیشاهی
سپاس از شما...بینظیر
محسن نیک 08:35 پنجشنبه 12 مرداد 1391
1
 محسن نیک
عالی و زیبا. ممنون
سمیه افشاری ازاد 10:15 پنجشنبه 12 مرداد 1391
1
 سمیه افشاری ازاد
دست گلتون درد نکنه...
یاشار مهدی زاده 10:35 پنجشنبه 12 مرداد 1391
1
 یاشار مهدی زاده
زیبا بود مهندس
حسن ابراهیمی 21:55 پنجشنبه 12 مرداد 1391
1
 حسن  ابراهیمی
سلام

از توجه شما دوستان محترم ممنونم ، موفق باشید
مهندس ... 03:27 آدینه 13 مرداد 1391
0
 مهندس ...
خیلی خوب بود مرسی
ویراستار پارسی 05:24 شنبه 14 مرداد 1391
1
 ویراستار پارسی
جناب ابراهیمی
سلام
فحم در فرهنگ دهخدا به معنی زیر آمده است آیا در رشته تخصصی جنابعالی معادل دیگری دارد ؟

فحم . [ ف َ ] (ع مص ) فحام . گریستن کودک چنانکه سپری شود آواز وی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ کردن گوسپند و کودک . (منتهی الارب ). رجوع به فحام شود. || (اِ) انگِشت است که به هندی کویله نامند، و آن اخگری است که خاموش کرده باشند. (فهرست مخزن الادویه ). انگِشت . (منتهی الارب ). زغال . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
حسن ابراهیمی 18:46 شنبه 14 مرداد 1391
1
 حسن  ابراهیمی
سلام جناب ویراستار عزیز

ممنون از توجه شما ، ما هم در گویش محلی به زغال روشنی که تمام حجمش سرخ و آتشین باشه می گیم ( انگِشت ) .

راستش وقتی با این کلمه برخورد کردم ، برام نا آشنا بود و حتی در تلفظ صحیحش مشکل داشتم ، اما با کمی فکر به این نتیجه رسیدم منظور نویسنده همان فوم یا برگه های یونولیتی که در ماکت سازی استفاده میشه هستش ، چون در متن بالا گفته شده این هنرمند تکه های برش خورده کاغذها رو مثل پازل روی فحم می چسبونه و این فحم در واقع بستر کار هستش و نقش بوم نقاشی یک نقاش رو ایفا میکنه.

با توجه به اینکه این فوم ماکت سازی از غرب وارد میشه و محصولی غربی هستش ، هموطنان عزیز ما سعی میکنند نام غربی این محصول رو تلفظ کنند و بنابراین کسانی که به اندازه کافی با این محصول آشنایی ندارند و شاید یه روزی یه چیزی در موردش شنیده باشند ، ممکنه که در تلفظ دچار خطا بشوند و نتیجه ای این چنینی رو شاهد باشیم.

البته باید یک اطلاع رسانی در این موارد بشه تا کسی دچار مشکل نشه ، مثلا کتابی نوشته بشه و بسیاری از این کلمات که ما با اون نا آشنا هستیم در یک منبع بتونیم پیداشون کنیم ، مثلا نوعی کاغذ که برای ماکت سازی کاربرد داره رو بعضی ها بهش میگن ( فابریانو ) و بعضی هام بهش میگن ( فابرینو ) ، کسی که خیلی نا آشنا باشه با این کاغذ ممکنه چیز دیگه ای هم بهش بگه .

خلاصه از این دست داستان ها فراون داریم جناب ویراستار عزیز ، همچنین یک سری از کلمات در گویش محلی ما هستند که دارای آشفتگی و نابسامانی هستند و هنوز که هنوزه به همون صورت تلفظ میشن ، مثلا کلمه ( ویشار ) که هم معنی هست با کلمه ( بیدار ) ، بالاخره بعد از کلی ریشه یابی ذهنی بدون استفاده از هیچ منبعی به این نتیجه رسیدم که ویشار گرفته شده از کلمه ( هوشیار ) هستش ، چرا که اغلب مازندرانی ها عادت بخصوصی دارند در تلفظ ناصحیح کلمات و تلفظ سریع و تند کلمات ، اگر ( هوشیار ) همان ( ویشار ) باشد و حرف اول ( ه ) در تلفظ حذف شده باشد باید گفت ( وشیار ) در صورتیکه به آن می گویند ( ویشار ) و جالب اینکه این کلمه را از سری کلمات محلی میدانند و آن را متعلق به زبان مازندرانی میدانند و می گویند که از زبان پارسی گرفته نشده و اصالت و ریشه آن مازندرانی است.

در خیلی از کلمات پارسی که دارای حرف ( ب ) هستند ، در گویش مازندرانی حرف ( ب ) تبدیل به حرف ( و ) میشه و تلفظ میشه ، مثل ( آب ) که میشه ( او ) ، مثل ( شب ) که میشه ( شو ) ، در اینصورت این کلمات هم ریشه در زبان پارسی دارند.

کلمه ای داریم به نام ( ونگ ) به معنی فریاد و یا صدا کردن کسی ، در پارسی معادل این کلمه که دارای همین معنی و خصوصیت باشد کلمه ای داریم به نام ( بانگ ) ، در تبدیل شدن بانگ به ونگ حرف ( ب ) تبدیل به ( و ) شده و حرف الف حذف شده ، در اینصورت چطور میشه گفت ( ونگ ) اصالتی مازندرانی دارد .

ببخشید کمی از بحث اصلی خارج شدم و صحبتم طولانی شد ، با تشکر از همیاری شما دوست گرامی ، موفق باشید
ویراستار پارسی 00:08 یکشنبه 15 مرداد 1391
0
 ویراستار پارسی
سلام
ممنون جناب ابراهیمی

بنده با زبان گیلکی زیاد آشنایی ندارم و فقط وقتی نام گیلان می آید شعر زیبای دکتر مجدالدین میر فخرایی متخلص به گلچین گیلانی، که خاطرات کودکی همگی ما در آن نهفته است در ذهنم تداعی می شود ولی در خصوص مواردی که فرمودید بدون منبع، و ریشه یابی ذهنی انجام داده اید به نظرم منابع زیر که البته بنده هم از گوگل جستجو کردم بتواند برای جناب عالی مفید باشند:

فرهنگ گیل و دیلم

اهمیت کتاب فرهنگ گیل و دیلم (فارسی به گیلکی)، بیش از هرچیز برای نسل من، که با بسیاری از واژه‌های گیلکی بیگانه هستیم، هویداست. چرا که محمود پاینده لنگرودی، مجموعه‌ای فارسی به گیلکی به وجود آورده است.
این کتاب که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده، اولین بار در ۱۳۶۶ و دومین بار در سال ۱۳۷۵ چاپ شد.
در پیش‌گفتار این واژه‌نامه‌ی بسیار مفید، آمده است:

«فرهنگ گیل و دیلم؛ نخستین فرهنگ فارسی به گیلکی و سومین فرهنگ گیلکی است که پس از سال‌ها گشت‌وگذار در دشت و کوهسار و پرس‌وجو از عشق‌ورزان مهرجوی سرزمین‌های سرسبز ولایت پرحکایت ما فراهم آمده است.
از سال ۱۳۳۵ که دل‌بسته‌ی فرهنگ عامه‌ی گیلان شدم، با شیفتگی و پشتکار به گردآوری کتاب‌های: مثل‌ها و اصطلاحات دیلم و آیین‌ها و باورداشت‌های گیل و دیلم و… پرداختم و از همان زمان کم‌کم مقدمات این فرهنگ را نیز آماده ساختم.
در سال ۱۳۵۷ بخشی از این فرهنگ از سوی مرکز مردم‌شناسی حروف‌چینی شد ولی در گذرگاه انقلاب اسلامی از جریان بازماند و در سال ۱۳۶۲ با ویرایش و افزایش بسیار، بار دیگر، به بازنویسی آن پرداختم و به موسسه‌ی انتشارات امیرکبیر سپردم…»
واژه‌گان این واژه‌نامه، بیشتر در حوزه‌ی شرق گیلان (بیه‌پیش) است. اما از نکات جالب آن پرداختن هرچند اندک، به واژه‌گان سایر مناطق گیلک‌زبان از جمله بیه‌پس می‌باشد.

-----------------------------------------------------------------------------------
نگاهی به درون گیله گب «فرهنگ گیلکی- فارسی»

نویسنده: دریا گشت، محمد رسول


پاینده باشید
فاطمه قدیری 16:56 یکشنبه 15 مرداد 1391
0
 فاطمه قدیری
عالی بود
حسن ابراهیمی 00:52 دوشنبه 16 مرداد 1391
1
 حسن  ابراهیمی
با سلام مجدد خدمت ویراستار گرامی

دست شما درد نکنه از توضیحات جامع و کاملی که در حوزه ادبی برای ما بیان می فرمائید.

به عرض می رسونم که گویش استان مازندران با استان گیلان تفاوت های اساسی و زیادی داره ، ممکنه که در برخی واژه ها و کلمات مشترک باشیم ، اما تعدادشون اونقدر زیاد نیست که زبان گیلکی بخواد زبان مازندران رو تحت تاثیر خودش قرار بده و یا بالعکس ، مگر شهرهای غربی استان مازندران که تا حدی گویش ها آمیخته با گویش گیلکی میشه و در نواحی مرکزی و شرقی مازندران به هیچ نوعی نمیشه ردی از گویش گیلکی پیدا کرد.

البته اگر از خود مازندرانی ها پرسیده بشه که شما به چه زبانی صحبت می کنید ، اکثریت به اشتباه میگن ما به زبان گیلکی صحبت می کنیم ، در صورتیکه گویش گیلکی فقط مختص استان گیلان هستش و نباید گیلکی رو با مازندرانی یکی بدونیم ، همانطور که مردمان گیلان با گویش ما و خیلی از واژه های محلی ما نا آشنا هستند و شاید متوجه صحبت های ما نشوند ما هم به همان اندازه با واژه های محلی و اصیل گیلانی نا آشنا هستیم و صحبت هایشان را متوجه نمی شیم.

بطور مثال در باب ( رفتن ) عرض کنم : همه میدونیم که در گیلکی ( در امر به رفتن ) از کلمه ( بوشو ) به معنی ( برو ) استفاده میشه ، اما در مازندرانی از کلمه ( بور ) استفاده میشه.

با تشکر فراوان جناب ویراستار عزیز ، موفق باشید